تربیت دینی کودک
رسول اکرم صلی الله علیه و آله : «الولد الصّالح ریحانة من ریاحین الجنّة؛ فرزند صالح، گلی از گل های بهشت است».
انسان هنگام تولد، موجودی ناتوان و نیازمند به پرستار، ولی دوست داشتنی و با یک سلسله استعدادهای مختلف است که با تولد خویش، به زندگی پدر و مادر رونقی تازه و گرمی و صفا می بخشد و ساعت ها آنان را سرگرم خود می سازد.
از همین لحظات آغازین زندگی یک کودک با پرورش جسمی و روحی او، آینده و سرنوشت او نیز رقم می خورد. کودک برای اینکه بتواند انسانی مستقل، اجتماعی، تکامل یافته و دارای صفات و ملکات نیکو گردد، نیاز به یک مربی شایسته و پرهمت دارد تا استعدادها و توان مندی های او را به ثمر برساند.
مربیان طفل، از جمله پدر و مادر او، معلم و یا بزرگان او موظفند گام به گام، او را به شاهراه ترقی و تکامل هدایت کنند و یاریگر او باشند تا آنجا که بتواند تا حدودی مستقل از آنان پیش رود و در کوره آزمون زندگی، به صورت فردی باتجربه درآید که شلاق عادات و سنن زشت، روح و ذهنش را مکدر نسازد.
این نوشتار بر آن است تا راهکارهای تربیت دینی کودک را به مربیان طفل، یعنی پدر و مادر بیاموزد. ازاین رو، می کوشیم تا از میان رهنمودهایی که در زمینه تعلیم و تربیت دینی کودکان ارائه شده است، دو شیوه عملی مهم و اساسی را معرفی کنیم و سپس به شرح و بیان هر کدام بپردازیم. اولین راهکار، درباره راه های ایجاد شوق و رغبت در کودکان و نیز موانع آن بحث می کند.
راهکار دوم، اصل تشویق و پاداش است که از اینها به عنوان دو ابزار مؤثر برای تقویت نیروی مربی یاد می شود و به بحث درباره میل روانی بشر به تشویق و پاداش می پردازد.
تربیت کودکان از راه ایجاد میل و رغبت در آنها
هر حرکتی که از انسان سر می زند، در قالب یکی از چهار شکل زیر صورت می گیرد:
الف) حرکت غریزی که تابع غریزه است؛ مثل گنجشک که در فصل بهار لانه می سازد و اراده و عقل ندارد.
ب) حرکت انعکاسی که در واقع واکنشی است که موجود، در برابر پاره ای از تحریکات از خود نشان می دهد و در این شکل هم اراده ای لازم نیست.
ج) حرکتی است از نوع حرکات عادی که نتیجه عادت های ما محسوب می شود.
د) دسته آخر، حرکات ارادی هستند که مهم تر از سه نوع پیشین است.
ارزش کار انسان بسته به اراده اوست و بر این اساس، اگر کسی کاری انجام دهد که در آن اراده ای نداشته باشد، این کار او ارزشی ندارد، حتی می توان گفت چنین فردی، در حقیقت برده ای بیش نیست؛ زیرا آزادی عمل نداشته است. این سخن در مواردی که والدین کارهایی را بر کودکانشان تحمیل می کنند نیز صحت دارد، یعنی زمانی که ما فرزندانمان را وادار به انجام کارهایی می کنیم، در واقع او اراده ای از خود ندارد و بر آن مجبور است. اگر اجبارش کنیم نماز بخواند، تهدیدش کنیم درس بخواند، یا با اکراه شدید او را به مسجد ببریم و یا او را به خواندن قرآن مجبور سازیم، این کار نه تنها اثر تربیتی ندارد، بلکه کار کودک نیز ارزشی ندارد. ممکن است در این کار موفقیت آنی نصیبمان شود، ولی تا زمانی این کار، بدون مشکل صورت می گیرد که کودک احساس کند نیرویی برتر او را مجبور می کند و به محض اینکه حس کرد اجباری نیست، از انجام آن کار دست می کشد؛ زیرا در این حالت ها، هم به شخصیت او اهانت می شود، هم این کار را از روی بی میلی انجام می دهد. بنابراین، تهدیدها و اجبارها بر روح و روان کودکان آثار ناگواری برجای می گذارد.
مانع ایجاد رغبت
مشکل دیگر آن است که بسیاری از بزرگ ترها فقط آمرند و ناهی و فقط به کودک می گویند این کار را نکن، دروغ نگو، راست بگو و… و چون کودک می بیند که والدین خودشان در عمل برخلاف گفته خویش هستند و عامل به گفتارشان نیستند، انگیزه ای برای این کارها پیدا نمی کند. در روایت های گوناگون حتی در قرآن کریم نیز توصیه شده است که آنچه را می گویید، خودتان هم عمل کنید: «لم تقولون ما لا تفعلون؛ چرا آنچه را می گویید، انجام نمی دهید».
امام صادق علیه السلام می فرماید: «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم؛ بکوشید به وسیله اعمالتان انسان ها را به نیکی ها و خوبی ها دعوت کننده باشید».
نقل است که شخصی پسر خودش را پیش یحیی بن اکثم، قاضی القضات زمان مأمون الرشید عباسی برد و گفت: پسرم نماز نمی خواند، تربیتش کن و نصیحتش کن نماز بخواند، قاضی نصیحت کرد: جوان چرا نماز نمی خوانی، نماز فریضه دینت است، مسلمان باید نماز بخواند و از این سخن ها بسیار گفت. پسر گفت: من نماز می خوانم، پدرم دروغ می گوید. پدر به قاضی گفت: نخیر، من دلیل دارم که نماز نمی خواند، ایشان حمد و سوره هم بلد نیست. پسر گفت نخیر حمد و سوره را هم بلدم. پدر گفت: سؤال کن قاضی، بپرس ببین حمد و سوره را می تواند بخواند یا نه؟ که پسر شروع کرد به خواندن مصرع تصنیفی و گفت:
علّق القلب الربابا ما شبّ و شابا انّ حکم اللّه حق لا ارادفه الارتیاب
من در پیری و جوانی به تار و تنبور دل بستگی دارم و حکم خدا هم حق است و شکی در آن نیست.
پس پیش از آنکه قاضی حرفی زده باشد، پدر دست پاچه شد، صدا زد جناب قاضی پسر من حمد و سوره را دیروز یاد گرفته و قبلاً بلد نبوده است، پس از آن، تازه معلوم شد خود پدر هم حمد و سوره را نمی داند، ولی انتظار دارد پسرش نماز بخواند و حمد و سوره صحیحی را هم تحویل دهد.
از آنجا که خود پدر و مادر یا مربی مظهر عمل نیستند، بلکه مظهر و اهل حرفند، اجبارها و تهدیدها در تربیت کودک، معمولاً به شکست می انجامد.
سعدی داستان جالبی نقل کرده است که مردی پرطمع، پیش شاه به خضوع و کرنش پرداخت،
;یکی پرطمع پیش خوارزمشاه;شنیدی که شد بامدادی به چاه;چو دیدش به طاعت دو تا گشت و راست;دگر پیش او خاک بوسید و خواست
او نزد پادشاه تعظیمی کرد، گویا در برابر خدا رکوع می کند، پس روی خاک افتاد، مثل اینکه دارد دو سجده نماز را به جا می آورد، فرزند وی که همراهش بود زبان به اعتراض گشود :
;پسر گفتش ای بابک نامجوی;یکی مشکلی پُرسمت راست گوی;نگفتی که قبله است سوی حجاز؟;چرا کردی امروز این سو نماز؟
تو همیشه می گفتی قبله به طرف حجاز است، ولی امروز به این طرف نماز خواندی.
آیا چنین پدری می تواند در تربیت فرزند خویش توفیقی به دست آورد؟ بنابراین در مسئله فعل ارادی، اگر رغبت نباشد، اجبار است، اگر شوق نباشد، تحمیل است و در این صورت شکست مربی کودک قطعی و مسلم است.
2. تشویق و پاداش
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم یغفر لکم.
فرزندانتان را گرامی بدارید و آنان را نیکو تربیت کنید تا مورد آمرزش خداوند قرار گیرید.
پدر و مادر یا مربی برای تربیت و اصلاح کودک، می توانند از دو ابزار مؤثر استفاده کنند؛ یکی تنبیه و دیگری تشویق و پاداش. در این گفتار، هدف ما ارزیابی پی آمدهای نیک و بد تشویق و پاداش و تعیین حدود استفاده های مربی از این دو ابزار است. بدون شک، اِعمال تنبیه و خشونت به تأثر روحی کودک می انجامد و اگر این حالت از راه صحیح و به میزان مناسب پدید آمده باشد، سبب عبرت اندوزی کودک خواهد شد و با احساس پشیمانی، به طور جدی تصمیم می گیرد دست به کاری نزند که پس از آن، تنبیه و خشونت و سرزنش به دنبال داشته باشد. همچنین تشویق و پاداش، موجب نشاط و شادی کودک می شود و در صورتی که این نشاط و شادمانی از راه صحیح و به اندازه لازم، ایجاد شده باشد، کودک با اشتیاق تمام می کوشد که همواره کارهایی را انجام دهد که معمولاً پس از آن مربی او را تشویق می کند و پاداش می دهد تا در آسمان زندگی خوش درخشد. ولی یک مربی باید توجه داشته باشد که از یک سو عقل و هوش کودک را پرورش دهد و قوه تمییز و تشخیص او را به کار گیرد تا بتواند نیک و بد را با عقل خود از هم جدا سازد و هم اینکه او را به نیکی عادت دهد و از بدی دور گرداند، به عواطف او توجه کند و با تحریک های عاطفی به مقاصد خویش برسد. پیشوای عالی قدر اسلام، حضرت محمد صلی الله علیه و آله در زمینه تربیت کودکان مسئله ای را مطرح می کند که شایسته است به عنوان ارزنده ترین برنامه تربیتی به آن توجه شود. ایشان می فرماید:
الولد سیّد سبع سنین و عبد سبع سنین و وزیر سبع سنین فان رضیت خلائقه لاِحدی و عشرین و الّا فاضرب علی جنبه فقد اغدرت الی اللّه.
مضمون سخن پیامبر این است که کودک در هفت سال اول زندگی سرور پدر و مادر است و آنها ناگزیرند خواسته های فرزند خود را صمیمانه اجرا کنند. در هفت سال دوم زندگی، درست همچون بنده ای باید مجری اوامر باشد و از خود هیچ گونه مخالفتی ابراز ندارد و این خود، مستلزم داشتن برنامه های صحیح تربیتی والدین است. در هفت سال سوم، نه سرور است و نه بنده. او دیگر به مرحله تکامل رسیده و از نظر عقل و احساسات در آستانه استقلال برای زندگی قرار گرفته است، ازاین رو باید در خانواده همچون وزیر مشاور باشد و افراد خانواده در مسائل خانوادگی و اجتماعی و فردی از فکر و نظر او مدد بگیرند و اشتباهات و خطاهای او را دوستانه گوشزد کنند. هنگامی که به 21 سالگی رسید، در صورتی که اخلاق او شایسته و پسندیده باشد، مربی به هدف مقدس خود نایل آمده است و شیرینی لذت این موفقیت، بزرگ ترین پاداش برای او محسوب می شود. جوانی که در چنین سنی واجد صلاحیت اخلاقی و اجتماعی باشد، شایسته تشویق است.
تأمین روحی، غریزه ای که باید ارضا شود
اساسا تشویق و پاداش، به کودک رضایت خاطر می بخشد، به ویژه اگر از طرف کسانی صورت بگیرد که مورد احترام کودک هستند. با این کار، در کودک انرژی و انگیزه بیشتری برای کار و کوشش و پیشرفت پدید می آید و در او میل به ادامه فعالیت و استقامت ایجاد می شود، اگر چه بهتر است کودک را به گونه ای بار آوریم که همواره از خودش پاداش درونی دریافت کند و از دیگران انتظار کمتری برای تشویق و پاداش داشته باشد که البته چنین حالتی برای سلامت روان انسان بسیار لازم است. به عقیده روان شناسان علت بیماری بسیاری از بیماران روحی و عصبی این است که غریزه تأمین روحی آنان ارضا نشده است و آنها احساس تنهایی می کنند؛ چرا که می بینند جامعه به زندگی و افکار و علاقه های آنان توجهی ندارد. در نتیجه، نظم روحی و عصبی آنان به هم می ریزد. در صورتی که اگر غریزه تأمین روحی آنان ارضا می شد، یعنی جامعه برای افکار و رفتار و خواسته های آنان ارزش قائل می شد و نیز در صورت لزوم، آنان را تشویق و احترام می کرد، این چنین نمی شد.
رعایت اعتدال در تشویق
هرگاه بپذیریم که نیاز به خواسته شدن و تأیید دیگران و آرامش روحی، در صف غرایز انسانی قرار دارد، وظیفه مربی و اجتماع این گونه است که:
والدین در درجه اول باید فرزند را به گونه ای پرورش دهند که خود دارای شخصیتی کامل باشد، یعنی بتواند از تأیید و تأمین درونی وجودش برخوردار باشد و نیازی به پذیرش و توجه دیگران نداشته باشد، آن گونه که رهبران اسلام نیز بر آن سفارش کرده اند. ولی وظیفه اجتماع چیست؟ آیا اگر صرفا به افراد چنین روحیه ای ببخشیم که توجهی به مدح و ذم دیگران نداشته باشند و خود با انجام وظایف، به خویشتن خرسندی و نشاط بخشند، کافی است؟ آیا اجتماع باید طوری باشد که خوب و بد را یکسان ببیند؟ آیا بهتر نیست جامعه، بزرگ ترین کیفردهنده بدکاران و بهترین مشوق و پاداش دهنده همه افراد نیک و خیرخواه اجتماع باشد تا از راه تشویق و پاداش، انرژی و انگیزه فوق العاده ای به کودکان و جوانان بدهد و آنها نیز با نشاط و پایداری و اطمینان خاطر در مسیر اهداف زندگی خود گام بردارند.
خوش بختانه دستورات اسلام، در این زمینه نیز پربار است، چنان که علی علیه السلام می فرماید:
باید نیکوکار و بدکار، در نظر تو یکسان نباشد؛ زیرا روشی غیر از این، نیکوکاران را از نیکی بازمی دارد و بدکاران را به بدی تشویق می کند و هر یک از ایشان را به آنچه خود برای خود برگزیده است، پاداش یا کیفر بده.
این موضوع، در مورد تربیت دینی کودکان نیز که هدف این مقاله هست، کاملاً صدق می کند، ولی باز هم آگاهی و احتیاط مربی بسیار لازم است؛ چرا که حالات و روحیات اطفال به طور کلی با یکدیگر فرق دارند. شواهد تجربی حاکی است که با صرف نظر از همه تفاوت های فردی، سنی و هوشی، کارگرترین مشوق، ستایش است و سرزنش و انتقاد، اثری کمتر دارد.
[23:35، 2016/12/12] پونه:
طوبی - اسفند 1384، شماره 3 - نگاهی به مراحل تربیت کودک از منظر دین
88
گذری بر مراحل سه گانه تربیت فرزند
فرزند از ابتدای تولد تا 21 سالگی، یعنی هنگامی که به لحاظ تربیتی از محیط خانواده دور می شود و از نظر رشد جسمی و اخلاقی ـ تربیتی به بلوغ نسبی می رسد، مراحل به هم پیوسته رشد و تربیت را پشت سر می گذارد. بر اساس تغییرات روحی، جسمی و عقلی که در انسان رخ می دهد، سه دوره تربیتی برای او نیاز است که پرورش وی نیز باید با شناخت ویژگی های هر دوره صورت پذیرد.
از دیدگاه دین، کودک تا هفت سال اول زندگی سید و سرور است و تعبیر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هم از این مرحله تربیتی «سیادت کودک» است. هفت سال دوم، سن تعلیم پذیری، اطاعت و فرمان برداری است و هفت سال سوم، سن نظرخواهی و مشورت. تقسیم مراحل تربیت از نگاه روان شناسان با نظر پیامبر متفاوت است. معمولا دوره های تربیت را شامل دوره کودکی اول، یعنی از تولد تا شش سالگی، دوره دوم کودکی را از 6 تا 12 سالگی و دوره نوجوانی را از 12 تا 18 سالگی می دانند.
پیام متن:
توجه به مراحل سه گانه تربیت فرزند، از تولد تا 21 سالگی.
دوره اول تربیت: از تولد تا هفت سالگی؛ دوران سیادت
این دوره که سن خوشی و بازی کودک است، از زمان تولد شروع می شود. فرزند در اوان کودکی هنوز دنیای خود را نمی شناسد و به طور کامل با آن در ارتباط نیست. او نمی تواند کارهای شخصی خود را انجام دهد و از این جهت به سن رفع نیازها هم تعبیر می شود. روان شناسان به دوره (تولد تا 2 سالگی)، سن حسی ـ حرکتی می گویند. از دو سالگی جست وخیز کودک اوج می گیرد و تمایل او به بازی ها بیشتر می شود. او در این سن، از تمرکز طولانی در مسائل گریزان است و فوق العاده به دنبال تنوع طلبی و آزادی خواهی است. از دو تا سه سالگی، ارتباط کامل تری با محیط پیرامون خود پیدا می کند و کم کم قدرت تشخیص در او نمایان می شود، ولی همچنان از تصمیم گیری عاجز و به والدین متکی است.
اهمیت تربیت در سن سیادت، به این علت است که شخصیت فرد در 5 سال اول زندگی شکل می گیرد. گزل روان شناس مشهور می گوید: «کودک در 5 و 6 سالگی، نسخه کوچکی از جوانی است که بعدها خواهد شد». به عقیده آلپورت روان شناسان معروف:
در حدود چهار ماهگی رشد و تقویت یادگیری کودک به حدی رسیده است که می تواند عادت سازشی و صفات اکتسابی داشته باشد. ارتباطش با محیط بیشتر می شود، تفاوت های کم و بیش تدریجی در الگوی شخصیت او پدید می آید و صفات تازه ای کسب می کند. هر چه سن کمتر باشد، اثر عوامل محیطی در ذهن پا برجاتر و استوارتر است.
ناگفته نماند، آزادی کودک در هفت سال اول زندگی به معنی رها کردن او، دادن اجازه انجام اعمال مخاطره آمیز یا خلاف ادب و بی تفاوتی نسبت به رفتارهای نادرست نسیت، بلکه یعنی نباید او را تحت فشار قرار داد یا کاری را که از توانش خارج است، به او سپرد. باید با ساماندهی اموری که می تواند انجام دهد، آزادی او را با کنترل منطقی همراه ساخت.
پیام متن:
هفت سال اول زندگی، دوران شکل گیری شخصیت کودک است.
کودک و رفع نیازهای تغذیه ای
یکی از مهم ترین نیازها در سنین کودکی، دریافت تغذیه مناسب، سالم و پاک است. تأکید دین بر تهیه غذای سالم و حلال به عنوان عامل زمینه ساز رشد و پرورش درست کودک، واجب شمرده شده است. حضرت رسول صلی الله علیه و آله می فرماید: «طلب رزق حلال بر هر مرد و زنی واجب است.» «و رزقی که از غل و غش پاک نباشد، خوشبختی نمی آورد.» ناتوانی کودک در به دست آوردن غذای سالم و مناسب که لازمه رشد و تعالی جسمی و روحی اوست، وظیفه والدین را در این امر نمایان تر می کند. درباره تأکید بر تأمین غذای پاک و حلال برای فرزند، به لحاظ پی آمدهای مثبت آن در شکل گیری شخصیت فرد، در اشعار مولوی بدین مضمون آمده است:
لقمه ای کان نور افروزد، کمالآن بود آورده از کسب حلالعلم و حکمت زاید از لقمه حلالعشق و رقت زاید از لقمه حلالچون ز لقمه تو حسد بینی و دامجهل و غفلت زاید آن را دان حرام
افرادی که از مال حرام پرهیز نمی کنند و از راه های نامشروع تأمین معاش می کنند، نسلی نابهنجار و بی بند و بار به اجتماع تحویل می دهند که باعث وبال و ناراحتی برای خود و دیگران می شوند.
پیام متن:
نیاز به تغذیه سالم و پاک، از اساسی ترین نیازهای کودک برای رسیدن به مراحل بالاتر رشد است.
بازی و کودکی
از دو سالگی به بعد حرکت های کودک کم کم بیشتر می شود و میل به بازی همراه با کنج کاوی در او شدت می گیرد. بازی به عنوان عاملی مهم جهت رشد کودک مطرح است. در حقیقت، بازی تفکر و زندگی اوست. امام صادق علیه السلام می فرماید: «طفل تا هفت سال باید بازی کند».
بچه ها از بازی لذت می برند و آن لحظه ها، فرصت خوبی برای اظهار احساسات، کنترل عواطف و تخلیه انرژی خود پیدا می کنند. بازی بر رشد عاطفی، اجتماعی و عقلانی کودک تأثیر فراوانی دارد.
هنگامی که کودک با برخی مشکلات در بازی روبه رو می شود و برای حل شدنش تلاش می کند، قدرت او برای رویارویی با مسائل گوناگون آینده افزایش می یابد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به کسانی که بچه زیر هفت سال دارند، سفارش می کند که خود را هماهنگ با آنها کنند و کارهایی که مطابق میل آنها بازی محسوب می شود، انجام دهند.
چون سر و کار تو با کودک فتادپس زبان کودکی باید گشاد
مولوی
شرکت دادن کودکان در بازی های دسته جمعی، سبب می شود از انزوا بیرون آیند و روحیه همکاری و دوستی میان آنها تقویت شود. بیشتر تجربه هایی که در زمینه های مختلف در این دوره از عمر کسب می شود، از طریق بازی است. همچنین، کودک به وسیله بازی به آسان ترین شکل به شناخت جهان پیرامون خود می رسد. پس، بازی در زندگی بچه ها، نه تنها تفریح نیست که باید در حقیقت جدی ترین کار آنها دانست.
بهترین لحظات زندگی امام حسن و امام حسین علیهماالسلام ، زمان بازی ایشان با جد گرامی شان، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و پدر بزرگوارشان، حضرت علی علیه السلام در قالب ارتباطی صمیمانه شکل می گرفت. بارها حضرت پیامبر سجده نماز خود را طولانی می کرد تا حسنین علیهماالسلام که کودکانی پر جست وخیز بودند و به زحمت بر پشت پیامبر سوار می شدند، از بازی سیر شوند.
در حدیثی از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نقل است:
تَسْتَحِبُّ عِرامةُ الغُلام فی صِغَرهِ لِیَکوُنَ حَکیما فی کِبَرِه.
خوب است فرزند در سنین خردسالی بازیگوش باشد تا در سنین بزرگسالی بردبار و صبور باشد.
پیام متن:
تأثیر عمیق بازی کودک، در رشد و تعالی شخصیت او.
تربیت کودک در بعد مذهبی
خانواده مناسب ترین بستر برای پیدایش رفتارهای مذهبی است. از آن جا که تربیت مذهبی کودک دارای سیر منطقی و منظمی است، به رعایت تناسب بین مفاهیم آموختنی به کودک و سن او، در اسلام توجه خاصی شده است. آنچه به کودک درباره آموزه های دینی ارائه می شود و او یاد می گیرد، فقط از طریق تکرار، تقلید و آشنایی است. مفاهیم مذهبی با بالاتر رفتن سن او کمتر می شود و تعقل و تفکر جای تقلید صرف را می گیرد. توصیه شده است در سه سالگی به کودک کلمه: «لا اله الا الله» را یاد دهید، در چهار سالگی «محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله » و در پنج سالگی روی او را به قبله متوجه کنید تا با مقدمات نماز آشنا شود.
البته اجبار کودک به یادگیری مفاهیم و اعمال مذهبی بسیار اشتباه است؛ چرا که با خوشی و سروری او در تعارض است و گاه منجر به سرخوردگی، لج بازی و بی رغبتی نسبت به مسائل مذهبی می شود، بلکه باید نسبت به این امر، کاملا ظریفانه برخورد کرد.
در این سنین، کودک به نوع رفتارها و عملکرد والدین در موقعیت های گوناگون توجه ویژه دارد و به صورت غیرمستقیم آنها را می آموزد. بنابراین، واکنش افراد خانواده نسبت به مسائل مذهبی بر او تأثیر عمیقی می گذارد و زمینه گرایش یا طرد مذهبی در او فراهم می آید. انجام عبادت ها در حضور فرزند، او را تشنه هم رنگی با آنان می کند.
اگر والدین و بزرگ ترها در صورت علاقه مندی و همراهی کودک در این زمینه، پاداشی برای تشویق او در نظر بگیرند، کودک را برای تکرار عمل شایسته اش مشتاق تر می سازند. تشویق و تقویت رفتار مثبت کودکان، سبب شکل گیری عادت های ارزشمند در آنان می شود. زمانی باید کودک را تشویق کرد که رفتار پسندیده ای از او سر بزند که البته، می تواند به صورت کلامی، غیرکلامی، مادی و معنوی، مستقیم یا غیرمستقیم باشد. درباره روش مناسب یاددهی مفاهیمی چون خدا، قیامت و غیره این نکته مهم است که شناخت و ادراک کودک در این سنین، بیشتر حسی است و بنا به اقتضای سن و سالش، نمی تواند مسائل را به صورت عقلانی درک کند. از این رو، بهتر است او را با نشانه ها و زیبایی های محسوس خلقت آشنا کرد و این گونه او را متوجه آفریننده ساخت. چنین شناختی احساسی خوشایند نسبت به خدا در او پدید می آورد که در پایداری رابطه وی با خداوند و پیدایش رفتارهای مثبت دینی مؤثر است.
در مقابل باید از بیان شدت عذاب جهنم و مسائلی این چنین و ارائه چهره ای خشمگین و غضبناک از خداوند که در فاصله گرفتن کودک از خدا تأثیر دارد پرهیز کرد.
پیام متن:
از وظایف والدین، آشناسازی کودک با مفاهیم دینی، یاددهی انجام عبادات، به همراه تشویق بیان محبت و الطاف خدا به شیوه ای ساده و ایجاد احساس خوشایند در او نسبت به خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام است.
[23:36، 2016/12/12] پونه: تربیت کودک در بعد مذهبی
خانواده مناسب ترین بستر برای پیدایش رفتارهای مذهبی است. از آن جا که تربیت مذهبی کودک دارای سیر منطقی و منظمی است، به رعایت تناسب بین مفاهیم آموختنی به کودک و سن او، در اسلام توجه خاصی شده است. آنچه به کودک درباره آموزه های دینی ارائه می شود و او یاد می گیرد، فقط از طریق تکرار، تقلید و آشنایی است. مفاهیم مذهبی با بالاتر رفتن سن او کمتر می شود و تعقل و تفکر جای تقلید صرف را می گیرد. توصیه شده است در سه سالگی به کودک کلمه: «لا اله الا الله» را یاد دهید، در چهار سالگی «محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله » و در پنج سالگی روی او را به قبله متوجه کنید تا با مقدمات نماز آشنا شود.
البته اجبار کودک به یادگیری مفاهیم و اعمال مذهبی بسیار اشتباه است؛ چرا که با خوشی و سروری او در تعارض است و گاه منجر به سرخوردگی، لج بازی و بی رغبتی نسبت به مسائل مذهبی می شود، بلکه باید نسبت به این امر، کاملا ظریفانه برخورد کرد.
در این سنین، کودک به نوع رفتارها و عملکرد والدین در موقعیت های گوناگون توجه ویژه دارد و به صورت غیرمستقیم آنها را می آموزد. بنابراین، واکنش افراد خانواده نسبت به مسائل مذهبی بر او تأثیر عمیقی می گذارد و زمینه گرایش یا طرد مذهبی در او فراهم می آید. انجام عبادت ها در حضور فرزند، او را تشنه هم رنگی با آنان می کند.
اگر والدین و بزرگ ترها در صورت علاقه مندی و همراهی کودک در این زمینه، پاداشی برای تشویق او در نظر بگیرند، کودک را برای تکرار عمل شایسته اش مشتاق تر می سازند. تشویق و تقویت رفتار مثبت کودکان، سبب شکل گیری عادت های ارزشمند در آنان می شود. زمانی باید کودک را تشویق کرد که رفتار پسندیده ای از او سر بزند که البته، می تواند به صورت کلامی، غیرکلامی، مادی و معنوی، مستقیم یا غیرمستقیم باشد. درباره روش مناسب یاددهی مفاهیمی چون خدا، قیامت و غیره این نکته مهم است که شناخت و ادراک کودک در این سنین، بیشتر حسی است و بنا به اقتضای سن و سالش، نمی تواند مسائل را به صورت عقلانی درک کند. از این رو، بهتر است او را با نشانه ها و زیبایی های محسوس خلقت آشنا کرد و این گونه او را متوجه آفریننده ساخت. چنین شناختی احساسی خوشایند نسبت به خدا در او پدید می آورد که در پایداری رابطه وی با خداوند و پیدایش رفتارهای مثبت دینی مؤثر است.
در مقابل باید از بیان شدت عذاب جهنم و مسائلی این چنین و ارائه چهره ای خشمگین و غضبناک از خداوند که در فاصله گرفتن کودک از خدا تأثیر دارد پرهیز کرد.
پیام متن:
از وظایف والدین، آشناسازی کودک با مفاهیم دینی، یاددهی انجام عبادات، به همراه تشویق بیان محبت و الطاف خدا به شیوه ای ساده و ایجاد احساس خوشایند در او نسبت به خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام است.
[23:37، 2016/12/12] پونه: تعلیم و آموزش نوباوگان
از آن جا که رشد مغز کودک در هفت سال دوم بیشتر شده و آمادگی لازم برای یادگیری را پیدا کرده است، مهم ترین وظیفه والدین و مربیان [در این سال ها]، آموزش و تعلیم ذکر شده است. یادگیری در سنین کودکی عمیق تر و ریشه دارتر است؛ چرا که ذهن کودک آسوده و بی مشغله از مسائل زندگی است و قدرت گیرندگی او قوی تر است.
آموزش رسمی از شش سالگی شروع می شود و یادگیری او به تدریج همراه با تعلیمات مدرسه ای، از محیط و مسائل و افراد گوناگون پیرامونش ادامه می یابد.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مورد آموزش مسائل دینی می فرماید:
وقتی فرزند شما به شش سالگی رسید، رکوع و سجود را به او یاد دهید. در هفت سالگی برای وضو ساختن آماده اش کنید و به نماز خواندن ترغیبش کنید. بدانید که با یاد دادن نام خدا به کودک، عذاب الهی از معلم و پدر و مادر برداشته می شود.
[23:37، 2016/12/12] پونه: توصیه های عملی به منظور تقویت ایمان مذهبی در کودکان
1. برای تثبیت ایمان در دل فرزندتان بینش های او را درباره خدا صحیح و عمیق کنید. و به پرسش های او در مورد خداوند جواب های درست و در حد فهم او بدهید.
2. برای تقویت ایمان فرزند به خدا و پذیرش توانایی های خودش، جمله های مثبت را بر روی کاغذی بنویسید و بر در و دیوار و محل دید او قرار دهید، برای مثال:
ـ برای سلامتی، توانگری، زیبایی و قدرتم از خداوند سپاس گزارم.
ـ خدا همه جا با من است و همه چیز نیکوست.
ـ قدرت و بزرگی خدا برتر و پایدارتر از دیگران است.
ـ من با ایمان به خدا، در کارهایم موفق می شوم.
3. مفهوم مرگ را برای او به صورت مثبت بیان کنید. به او بگویید مرگ یک میهمانی بزرگ و با شکوه نزد خداست. بدین وسیله، آگاهی و شناخت او را از مرگ بالا می برید و ترس از این مسئله را در او کاهش می دهید.
4. به او یاد دهید با خدا درد دل کند، صحبت کند، تشکر کند و کمک بخواهد، به ویژه در مواقع حساس مثل: امتحان دادن.
5. برای تقویت ایمان دینی، محبت به ائمه اطهار علیهم السلام را در سرلوحه برنامه های تربیتی کودک خویش قرار دهید؛ چرا که محبت به آنان، انسان را به ارادت و هم رنگی با آنچه خدا می خواهد، توفیق می دهد. بدین منظور، بیان داستان های دوران کودکی امامان معصوم علیهم السلام بسیار سودمند است.
6. با بالا بردن قدرت ایمان در فرزندتان، او را در برابر تحمل مشکلات مقاوم تر و برای پذیرش مسئولیت های بزرگ تر آماده سازید.